همینجوری که اسباب بازی های ماشین و هواپیما و موتور، برای پسر بچه ها تو دوران کودکیشون جایگاه ویژه ای داشته. عروسک هم از همون اول تا الان، یارِ زمان های تنهاییِ و خوشگذرونی همه دختربچه های دنیاست.
روان شناسی یه نظریه ای داره که میگه، نود درصدِ دختر بچه های دنیا به لحاظ رفتاری از همون اول مادرند و این میلِ به مراقبت و نگهداری، به شکل غریزی توی وجودشون نهفته شده. اگه به رابطه دختر بچه های اطرافتون با عروسکهاش دقت کرده باشید، می بینید که کاملا به تقلید از رفتار مادرشون با اونا رفتار میکنند و چون خودشونو توش میبینند، میخواند که مثل یه مادر بهشون زندگی بدند.
شیر دادن، غذا دادن، تمیز کردن، بغل کردن، ترکیبی از رفتارهای ذاتی و تقلیدیه که از دختر بچه ها تو دوران کودکیشون یه مامان کوچولو میسازه.
اما گاهی اوقات، یه سری چیزیا خلق میشند تا قواعد و بشکونند و مسیر قصه رو عوض کنند.
هر چیزی که تو دنیا ساخته یا اختراع میشه، چند سال بعد یا چندین سال بعد به بازار جهانی راه پیدا میکنه.
اگه بخوایم به ایران رجوع کنیم و از عروسک های گِلی و کَنَفی و کاغذی بگذریم. عروسک های خوش ساختی که در دنیا تولید میشدند در دهه 50 به ایران رسیدند و دوست های خوبی برای دختربچه های سرزمینمون شدند. اونا اغلب یا به شکلِ نوزاد بودند که پستونک داشتند یا شبیه به دختر و پسرهای دو تا پنج ساله بودند. به خاطر همین بچه ها حسِ مادرانه ای نسبت به اون ها داشتند و در نقشِ خودشون با اونها ارتباط نمیگرفتند.
این قضیه به همین منوال پیش رفت تا بعد از انقلاب و گذشت یکی دو دهه بعد از اون، یعنی در اواسط دهه هفتاد سر و کله عروسکی به اسم باربی پیدا شد. عروسک های دختر و پسر با چهره زیبا و فریبنده، که اندام تراش خورده ای داشتند و کفش و لباس های اسپرست و مجلسی که تنشون بود، اونا رو تبدیل به عروسکِ محبوب بچه های جهان کرده بود.
این عروسک اومد و بساط خاله بازی رو از بازی های روزمره دخترا جمع کرد. چرا که دیگه بچه ها قرار نبود برای عروسک های دختر و پسری که بالغ بودند نقشِ مامان و بازی کنند. پس عروسک بازی جای خاله بازی رو گرفت و دنیای بازی بچه ها رو تغییر داد.
این بار عروسک ها نقش اول قصه به جای بچه ها شدند و با هم بازی میکردند. و بچه ها با نقشی که به جای اونها به عهده میگرفتند، احساسات و خواسته های خودشون رو با هم در میون میذاشتند.
باربی با اومدنش دنیای بچه ها رو به قبل و بعد خودش تقسیم کرد. چرا که یه عروسک بالغ بود. هم از لحاظ ظاهری و هم از لحاظ جایگاهی که تولید کننده های عروسک به اونها دادند.
باربی ها معلم، پزشک، خلبان، پرستار، آرایشگر و خیاط بودند و بچه ها توی همون سن و سال کمی که میگذروندند با اون ها شغل های مختلف و تجربه میکردند.
به خاطر وجودِ باربی پسری که با اسمِ کِن معروف بود. دیگه پسرها هم مثل دخترا میتونستند نقشِ عروسک مرد و به عهده بگیرند و همبازی دخترا بشند.
این روزا که حسابی فیلم سینما باربی به کارگردانی گِروتا گرویگ با بازی مارگو رابی و رایان گاسلینگ سر و صدا به پا کرده. گفتیم بد نیست که توی این پادکست سری به تاریخچه این عروسک جذاب و پرآوازه بزنیم.
دختری به اسم روث مارینا که بعد ها با نام روث هَندلر مشهور میشه، در نوامبر سال 1916 میلادی در کلرادوی آمریکا به دنیا میاد. اون سال 1938 با یکی از همکلاسی های خودش به اسم الیوت هَندلر ازدواج میکنه . الیوت سال ۱۹۴۵، با مشارکت یکی از دوستانی نزدیکش به اسم هارولد متسون، یک کارگاهِ کوچولوی تجاری به اسم مَتِل و راه اندازی می کنند که این ترکیبی از اسم هر دوی اون ها بود.
هارولد خیلی زود رفیق نیمه راه میشه و از این همکاری، با فروختن سهم خودش به الیوت و روث، انصراف میده تا این زوجِ خلاق مالکِ تمامِ شرکتِ مَتِل بشند.
جالبه بدونید که اولین محصول تولیدی این زوج، نوعی قاب عکس بود. که بعد از یه مدت زمان کوتاه، ایده ساخت عروسک با استفاده از تیکه های این قاب عکس، به ذهنِ الیوت رسید. این ایده، به اندازه ای موفق شد که در سالهای بعدی، همه تمرکزشون رو روی طراحی و ساختِ عروسکهای جدید گذاشتن.
اولین محصول پرفروش این شرکت، عروسکی به اسم اوکا بود که در اون زمان، اولین محصول اسباببازی موزیکال محسوب میشد.
در سال ۱۹۴۸، این شرکت به کالیفرنیا نقلمکان کرد و فعالیتهای خودش رو در زمینه ساخت عروسک و اسباب بازی توسعه داد. این شرکت سال ۱۹۵۵، با گرفتنِ حق تولید و فروش محصول میکی موس محبوبِ ، فروش اسباببازی رو به عنوان یک صنعت تازه و نوظهور، تغییر داد.
بعد از ساختِ تفنگ اسباب بازی طراحی و تولید این شرکت ادامه داشت تا عروسکِ دخترِ باربی، با اسم کاملِ باربارا تولید شد. روث که خودش رو مادر باربی میدونست، در چند سال پیش از ساختِ این عروسک، دخترش باربارا و دوستانش رو میدید که با عروسکهای کاغذی بازی میکردند و به نوعی، یک زندگی بزرگسالانه رو با این بازی تجربه میکردند.
روث با خودش فکر کرد که باید عروسکی بسازه و با ساختش کمک کنه که دخترها با بازی با این عروسک بالغ و خصوصیاتی که در طراحی به اونها میده، بتونند یک زندگی واقعی رو تجربه کنند.
روث در مارس سال ۱۹۵۹، اولین طرحِ عروسک باربی رو که یک مدل نوجوانانه یعنی 13 تا 19 سال بود، توی نمایشگاه سالانه اسباببازیهای نیویورک عرضه کرد. مهمترین خصوصیت و نقطه تمایز این عروسک با نمونههای مشابه موجود در بازار، این بود که برخلاف طراحی بچگانه عروسکهای دیگه، شکل و شمایل و بدنی کاملا بزرگسال داشت.
در اون دوران، این ایده که یه عروسکِ بزرگسال برای بازی بچهها ساخته بشه، با توجه به این که، همه عروسکها چهره ای بچگانه داشتند، عجیب به نظر میرسید. اما اینکه این ایده چه جوری به ذهن روث خطور کرد؟ باید گفت که، قصه ظهورِ معروف ترین عروسک دنیا، از سفر روث به کشور سوئیس و رویارویی با یک عروسک آلمانی به اسمِ بیلد لیلی تو یکی از مرکزهای خرید شروع شد. که اتفاقا این عروسک برای فروش به بچه ها ساخته و طراحی نشده بود. روث هندلر که بازی دخترش باربارا و دوستانش رو به یاد داشت، این عروسک رو بهعنوان یک نمادِ اولیه برای طراحی عروسکِ باربی در نظر گرفت و با طراحی مجددی که به وسیله جان رایان انجام داد اون رو در شرکت خانوادگی خودشون مَتِل تولید کرد.
اولین درخواست ثبت اختراع این عروسک، در ۲۴ جولای ۱۹۵۹ میلادی، در دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا ثبت شد. توی این پتنت یا ثبت اختراع اومده که این اختراع، عروسکی با اندامهای دارای مفصله که اون رو قادر به ایستادن و تغییر وضعیت میکنه. با اینکه مالک مادی و معنوی این عروسک روث هندلرِ ولی بررسی سند این اختراع نشون میده که هیچ نامی از هندلر، چه به در جایگاه مخترع و چه در جایگاه مالک به چشم نمیخوره و فقط اسم جان رایان در این سند وجود دارد. هندلر نگرش جنسیتی به این عروسک نداشت و نسخه پسرانه این عروسک رو دو سال بعد از طراحی و ساختِ باربی دختر با نام کِن تولید کرد.
باربی از همون روز اول بهعنوان یک عروسک جوون و زیبا با ظاهری مدرن و شیک و لباسهای مد روز به بازار معرفی شد. مثل عروسک های دیگه صورت گرد و چاق و چشم های خیلی درشت با مژه های پر پشت و دست و پای تپلی نداشت و گردن و کمر باریک و پاهایی که از تنه جدا بودند و در بعضی از مدل ها خم و راستش میشدند، از ویژگی های بود که از بقیه عروسک ها متمایزش میکرد.
خیلی از بچه ها و نوجوون ها، لباسهای مد روز رو اول توی نمایشگاه ها تنِ این عروسک میدیدند و این موضوع از عوامل موفقیت اولیه این عروسک بود.
باربی همون سال اول یعنی در سال 1960 موفق به جذب قابل توجه و محبوبیت زیادی بین دختر بچه ها و حتی نوجوون ها شده بود. این باعث شد که بازاریابی و فروش این عروسک به شکل عجیبی افزایش پیدا کنه.
شاید براتون باورکردنی نباشه که چقدر داشتن یک اندام زیبا و مناسب برای دخترها و پسرها با تولید این عروسک توی همون سالهای ابتدایی اهمیت پیدا کرد.
غیر از لباس و اندام، صورت زیبا و جذاب باربی خیلی به اندازه آرایش شده بود، تا جایی که صورت این عروسک الگویی برای طراحی آرایش دخترهای جوون و نوجوون توی آرایشگاه ها بود. آرایشی بدون غلظت در جهت زیبایی و طراوت و شادی صورت.
دهه هفتاد رسید و باربی همینجوری به توسعه و تولیدات موفق خودش ادامه میداد و به عنوان یکی از محبوبترین عروسکهای جهان مطرح شده بود. توی این دهه، تغییراتِ خیلی زیادی در طراحی و محتوای باربی دیده میشد که باعث تنوع بیشتری در محصولات این عروسک شد.
مثلا تنوع مدلها توی این دهه بیشتر از دهه های قبل بود. این عروسک به صورت مدلهای مختلف با لباسها و شغلهای متنوع تو بازار عرضه شد و در کنارش باربیهای که مرتبط با ورزش و حرفههای مختلف هنری مثل سینما، موسیقی، نقاشی و حتی سفر بودند به فروش میرسیدند که این به تنوع بیشتر به نیازها و علاقههای مختلف به خصوص در دخترای نوجوون پاسخ میداد.
طراحی باربیها هم توی این دهه تغییراتِ زیادی کرد. مثلِ کوتاهی و بلندی، بلوند یا مشکی بودن مو، همینطور لباسها و اکسسوریهاش بیشتر از همیشه منطبق با مد روز دهه 1970 طراحی میشد.
باربی توی این دهه به عنوان یک آیکون فمنیستی شناخته میشد و طراح های عروسک، شخصیتی رو بهش بخشیدندکه ایدهآل زنان استقلالطلب و توانمند بود.
این تغییرات و تنوعها، باعث شد که باربی در دهه 1970 همچنان نقش خیلی مهمی در بازار عروسکها و اسباببازیها داشته باشه و به عنوان نمادی از استقلال در میان کودکان و نوجوانان شناخته بشه.
سال 1986 برای این عروسک سال مهمی محسوب میشد. توی این سال باربی دیگه فقط تو دست بچه ها دیده نمیشد و تصویرش هم روی پرده نقره ای سینما به اندازه دنیای واقعی جذابیت داشت.
اولین فیلم کارتونی باربی با نام باربی و پاپینز منتشر شد.
این فیلم کارتونی از سری فیلمهای باربی بود که در دهه ۸۰ منتشر شد و جذابیت زیادی برای دخترای نوجوون داشت.
فیلمهای کارتونی زیادی میزبان این چهره جذاب شدن تا قصه های زیادی رو با ماجراهای مختلفش برای بچه ها تعریف کنند و با پیغامهای مثبتی که براشون گذاشت، تبدیل به یک منشا اثرِ کارتونی و زیبا ولی بانفوذ شد.
داستان اصلی فیلم باربی و پاپینز در مورد ماجراهای موسیقیای باربی به همراه گروه موسیقی او به نام پاپینزه که در اون باربی بهعنوان یک خواننده موسیقی پاپ فعالیت داره. این گروه شامل دوستان صمیمی باربی میشه که به عنوان نقاش، بیسیست، درامر و گیتاریست عضو گروه هستند.
توی این فیلم کارتونی، باربی و گروه پاپینز به یه سفری فضایی برای دادن کنسرت در سیارههای مختلف میرند و در این مسیر با موقعیتهای هیجانانگیز و چالشهایی عجیبی رو به رو میشند . این فیلم نقشِ مهمی در ادامه موفقیت سری فیلمهای کارتونی باربی ایفا کرد.
دهههای ۱۹۹۰ باربی دیگه فقط یه عروسک نبود و به یک نمادِ کاملا فمنیستی تبدیل شده بود و نقش اساسی و مهمی در نشر پیغامهای مثبت از توانمندی و استقلال زنان داشت. همینطور طراحان این عروسک معتقد بودند که عروسک های مرد هم باید پیام آورِ مسائلی باشند که حقوق های اولیه و احساسی مردها نا دیده گرفته نشه و با برچسب هایی که بی دلیل به مردها در دهه های قبل میزنند، تصویرهای مخدوش شده اون ها، تغییر پیدا کنه. به خاطر همین عروسک های مرد باربی، خوش اخلاق تر و شاد تر طراحی شدند و مثل مادرهای باربی، یک همسر و یک پدر مسئولیت پذیر و خوش اخلاق در خانه بودند.
از این سمت باربی زن پزشک و دندان پزشک طراحی میشد که نشون دهنده این بود که زن ها هم میتونند در زمینههای علمی و پزشکی نقش مهمی ایفا کنند.
همینطور هدف از ساختنِ باربی وکیل و مهندس این بود که به دخترها یادآوری بشه که میتونند مثل پسرها در حوزههای حقوقی و مهندسی و فناوری موفق بشند.
این تغییرات باعث شد تا اتفاق های مثبتی در ارتقای نقش زنان توی جامعه بیفته و انگیزه نسلهای جدید بیشتر از قبل بشه.
توی این دهه بود که اغلب مردم جهان به خصوص آمریکا، نژاد پرستی رو یک صفت بد و زجرآور میدونستند، به خاطر همین احساسات جامعه به سمتی رفت که تولیدکننده های عروسک و اسباب بازی، نژادهای مختلفی رو برای عروسک ها در نظر بگیرند، پس باربی های دختر و پسر رو با رنگ های مو و پوست متفاوت طراحی کردند و بعضی از عروسک ها رو با اندام کمی درشت تر تولید کردند که این کار با استقبال عجیبی از سمتِ مردم دنیا رو به رو شد
با شروع سال 2000 فیلمهای سینمایی باربی تمرکزشون رو روی داستانهای مهیج و پرماجرا باربی و دوستان او از جمله کریستی، راکی و کندی گذاشت که شامل سری فیلم های آموزشی بودند.
اما گروتا گریوگ کارگردان جوون اما خوشنام و خوش سابقه هالیوود، که از نظر منتقدا یک استعدادِ خارق العاده در صنعت سینماست، تصمیم گرفت تا فیلم باربی رو با یک نگاه کاملا خاص و لایه های مختلف داستانی کارگردانی کنه.
این فیلم که این روزا روی پرده های سینمای جهانه، حس و حال دیگه ای به سینما داده و مردم رو بعد از نشستن های مدام پشت پلتفروهای نتفلیکس و اپل راهی سینما کرده.
قصه فیلم از این قراره که باربی و کن به عنوان شخصیتهای اصلی فیلم در حال زندگی توی آرمان شهرش خودشون هستند که بعد از اتفاقاتی که طی فیلم میفته، تصمیم میگیرند تا لذت ها و خطرات زندگی در دنیای واقعی رو تجربه کنند.
بکگراند فیلم تا نیمه های آخر کاملا صورتیه و به خاطر همین تا مدتی بعد از ساخت فیلم، دنیا دچار کمبود رنگ صورتی شده بود.
نزدیک شصت و سه سال از حضور این عروسک بی عیب و نقص میگذره و هنوز هم طرفدارهای پر و پاقرصش رو بین دخترا و حتی پسرها داره. این فقط نشون دهنده یک چیزه و اون اینکه، همه آدم ها طرفدار کمال، زیبایی، استقلال و دوست داشته شدند و رمز موفقیت طراحان این عروسک، این بود که همه این ویژگی ها رو برای ساخت یه عروسک جذاب در نظر گرفته بودند.
فرقی نداره که یک عروسک، اسباب بازی، فیلم، موسیقی ساخت کدوم سرزمین این کره خاکی باشه؟ چیزی که مهمه زیبایی و تاثیرگذار بودن یک شیِ یا یک اثرِ.
اینجاست که معلوم میکنه هنر مرز نمیشناسه و اگه بهترین باشه خودش رو به هر سرزمین و فرهنگی میرسونه.